اگه هنوز موفق به پیدا کردن هدفتون توی زندگی نشدین،این رو بدونید که هدفی که باید به دنبالش باشید لازم نیست خیلی خاص یا خیلی بزرگ باشه شما میتونید به اهداف معمولیتون بال و پر بدید و یک هدف والایی رو از یک هدف معمولی برای خودتون بتراشید.
بشینید و فک کنید که دوست دارید در (مثلا) ۱۰ سال آینده دوست دارید چطور زندگی کنید،چطور رفتار کنید و به چه چیز ها ویا به چه کسانی دسترسی داشته باشید.
فکر کنید که در اون هنگام دوست دارید شما رو چطور معرفی کنند و چه ویژگیه منحصر به فردی داشته باشین و در اون موقع چطور برخورد خواهید کرد و تا چه حدی در جامعه و جهانی که دارید توش زندگی میکنید،شناخته شده هستید.چقدر درآمد دارید و از چه کسانی در دنیای امروز برتری دارید.
بشینید و ده سال آینده ی خودتون رو تماشا کنید.ابتدا آینده ای رو نگاه کنید که با روند و زندگی این روزهاتون در فلان سالگی خواهید داشت. بعدد ببینید چه چیز هایی از اون آینده ی حتمی رو دوست ندارید و چه چیز هایی رو باید در اون تغییر داد.مسلما آینده ای که در ابتدا با این زندگیِ روزمره خواهید داشت، تنها و تنها یک زندگیِ معمولی خواهد بود.خیلی معمولی مثل اطافیانتون و بلکه ام معمولی تر.اگه به یک زندگی معمولی رضایت میدیدخب خیلی خوبه شاید فکر کنید که دیگه نیازی نیست به دنبال هدفی باشید ،نیازی نیست ارادتون رو تقویت کنید،نیازی نیست روز به روز قوی تر بشین ،نیازی نیست بجنگین،نیازی نیست حتی شکست بخورید و نیازی نیست که ادامه ی این پُست رو بخونید اما شما هم باید برای اینکه به وقت بر اثر سستی در آینده زندگیه پَستی نداشته باشید،بجنگید و طبق یک مسیر درست پیش برید.
اگه به زندگیه معمولی رضایت نمیدین، باید بتونید به آینده ای که به طور حتم تصور کردید(که نتیجه ی زندگی روزمره ی امروزتونه)،بال و پر بدید و اون رو از حالت معمولی خارج کنید و برای هدفی که شکل گرفته باز هم هدف و دلایلی والا بیارید و سوالِ "که چی؟!" رو بی پاسخ نگذارید.حالا هدف شما شکل گرفته که ممکنه در طول زمان تغییرات کوچیکی هم داشته باشه.
باید از این باور فرار نکنید که هدفی که طبق ارزش های شما در زندگی بنا شده و به بهترین شکل دلخواه تصور شده،ممکن نیست طی یکی دوسال بدست بیاد و با خودتون بگید خب هنوز خیلی مونده تا اون موقع و بخواید ازش طفره برید.باید به این باور برسید که من قطعا بهش خواهم رسید اگر بخشی از روزم رو بهش اختصاص بدم.بعد با خودتون فکر کنید که اون تغییراتی ک۶ توی آینده ی معمولیتون به وجود آوردید چطور ممکنه؟!براش تحقیق کنید ،کتاب های مربوط بهش رو بخونید،از افرادی که در جهان در اینباره موفق شدن کمک بگیرید و کاملا تخصصی و به روش یک انسان بالغ عمل کنید و از هیچ موضوعی سَر سَری رد نشید.مطالعات و نتایجتون رو قطعا یادداشت کنید،اهدافتون رو روی کاغذ روشن کنید و راه هایی که براش پیدا میکنید رو یادداشت کنیدمشکلات و ضعف هاتون رو یادداشت کنید و درست در مقابلش برای هر کدوم راه حلی ارائه بدید.اصولی عمل کنید و اطلاعات و آگاهیتون رو ببرید بالا و به روش های مختلف فکر کنید.بعد خواهید دید که چند وقتی هست که تلاش برای هدفتون رو شروع کردید.
چند نکته ی مهم رو در این بین فراموش نکنید.فعلا لازم نیست کسی در مورد هدفتون بدونه.اگه در مورد هدفتون مطمئن نیستید میتونید به دنبال غریبه هایی باشید که در دنیای واقعی در آن مورد مهارت ویا تخصص دارند.
و نکته ی بعدی اینکه از شروع لحظه ای که این مقاله رو خوندید و شروع به تصور آینده تون کردید، لحضات بیشماری خواهند بود که شما احساس گیجی و سردرگمی خواهید کرد و حتی ممکنه پرخاشگر و عصبی بشید.اول اینکه در مورد فشار عصبی نباید بگزارید کسی متوجه تغییراتی در مورد شما بشه پس سعکنید مدام رفتارتون رو کنترل کنید و حتی به دنبالِ خنثی کردن این حالت آرومتر از قبل عمل کنید.این اولین چیزیه که شما شروع به یاد گرفتنش میکنید. و اون حالت گیجی و سردرگمی،اولین جنگیه که باید از پسش بر بیاید.امیدوارم زمان زیادی رو به پیدا کردن هدفی که میتونید بهش برسید اختصاص بدید تا زود تر بتونید برای رسیدن بهش برنامه ی خودتون رو بنویسید.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها