دیدین توی فیلم ها اونی که خیلی قویه،توی یک شرایط بحرانی چقدر آرومه و اطمینان داره که همه چیز طبق برنامه پیش میره؟!

با خودم فکر می کردم خب من برنامه ی حساب شده و دقیقم رو داره ولی چرا نمیتونم مثل یک مدیر موفق یک شرکت بزرگ،مطمئن و آروم به نظر برسم؟!خب مسلما علت اتفاق هاییه که می افته درواقع توی دنیای واقعی اتفاق ها طبق نوشته های یک نویسنده ی باهوش پیش نمیره اما. .این حالتِ توی فیلم ها خیلی طبیعی و نرماله چون توی دنیای واقعی ،با وجود اینکه خیلی از اتفاق ها طبق برنامه پیش نمیره،انسان های قوی همچنان آروم و مطمئن هستند.مسلما علت این نیست که اونها هیچ واهمه ای ندارند.اونها هم انسان اند و حتی میتونن بیشتر از یک انسان معمولی بترسن و مضطرب بشن.به هر حال یک انسان معمولی خیلی چیزی برای از دست دادن نداره نسبت به کسی که همه ی زندگیشو گذاشته پای داشتن یک چیز.فکر میکنم همچین کسی در شرایط بحرانی ،فشار زیادی رو متحمل میشه.

فیلم بازی نمیکنن. هرکسی نمیتونه توی شرایط سخت برای مدت طولانی فیلم بازی کنه و ژست قدرت به خودش بگیره و نهایتا خشم و عصبانیت هیچوقت پنهون نمیشه.

حتی اگه مدیر شرکتی واکنشی رو داشته باشه که حالت های اضطراب و ترس رو توی خودش نشون بده ، باز هم واکنشش هزار برابر آروم تر از وقتیه که من بخوام توی اون شرایط باشم.

درسته سختی ها و تجربیاتی که اون تحمل کرده تا به اینجا برسه ،ازش یک انسان قوی ساخته ولی برای لحظه ای تصور اینکه بخواد موقعیتش رو از دست بده یا داشته هاش رو از دست بده،میتونه نابود گرِ همه ی روحیه ی فرد باشه.

وقتی که داشتم درموردش فکر میکردم،هزارتا دلیل دیگه مثل اینها می تونستم بیارم تا به خودم ثابت کنم که این رفتار انسان های قوی ربطی به گذشته و سختی ها و پول و مقام و جایگاه و. نداره.

پس من چطور میتونم مثل اونها بشم و از اینکه همه چیز طبق برنامه پیش خواهد رفت لذت ببرم؟!بدون اینکه بخوام رفتارشون رو تقلید کنم،چطور میتونم احساس درونیم رو تغییر بدم؟!

بعد کمی اندیشیدن در اینباره،راه حل رو فهمیدم.

فهمیدم که اونها درسته که به اتفاقات و شرایط مطمئن نیستند اما به کار هایی که خودشون انجام دادند،در حال انجام هستند و انجام خواهد داد مطمئن اند.اونها مطمئنن که تا حالا محکم عمل کردند و در ادامه مطمئن هستند که هر کاری رو در هر لحظه ای و به هر شکلی که لازم باشه انجام خواهند داد.

فهمیدم اگه خودم رو،ذهنم رو،مغزم رو و روحم رو عادت بدم به این که هر کاری رو تصمیم بگیرم،پس انجامش میدم،در نتیجه من هم میتونم به خودم مطمئن باشم.درواقع من فهمیدم که علت اضطراب و استرسی که دارم،اینه که قلبا میدونم که ممکنه طبق برنامه پیش نرم یا ممکنه برام سخت باشه و درنتیجه سرباز بزنم.من به خودم مطمئن نیستم.

این قضیه با اعتماد به نفس خیلی تفاوت داره و فرقشون اینه که درمورد اعتماد به نفس،من میدونم که تواناییِ انجام فلان کار رو دارم اما در مورد اطمینان به خود یعنی من مطمئنم که فلان کار رو طبق برنامه انجام خواهم داد.در واقع اگه کار هارو طبق برنامه پیش ببریم،به این تجربه خواهیم رسید که میشه نتیجه هم پیشبینی بشه و طبق برنامه اتفاق بیوفته.

اما چطور میتونم اینقدر به خودم مطمئن باشم؟!فقط کافیه هر کاری رو که تصمیم دارم،سریع انجامشون بدم و خودم رو عادت بدم به اینکه من هر تصمیمی بگیرم،قطعا از جانب خودم انجام خواهد گرفت.

آسون نیست و مشکل اصلی،عوامل انجام ندادن کار،من جمله تنبلیه و. .اما همین که تونستم بفهممش و دوست دارم برای اونطوری بودن تلاش کنم فکر میکنم بتونه کمکم کنه.

دوماه از شروع مجدد من میگذره اما هنوز نتونستم چیزی رو درست پیش ببرم.امیدوارم کم کم هممون به این قضیه عادت کنیم که تصمیم هامون خیلی زود عملی میشن.  


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها